اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود.
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی
درخت با جنگل سخن میگوید......
عشق عمومی